(بررسي ديرينگي كاربرد نامجاي گُدار فُرگ در متون تاریخی سدة 9 هجري)
گُدار فُرگ نام گردنهای در مسير شهرستان داراب به سمت استان هرمزدگان است. اين گردنه از انتهاي حوزة استحفاظي رستاق شروع و به «طاق كيومرث» كه كاروانسرايي مربوط به دورة صفويه[1] است ختم ميشود. اين كاروانسرا در دوبرجي فورگ قرار دارد. اين گردنه در گذشته به دليل ناامني به «گردنة بزن» نيز شهرت داشته است. در ارتفاعات اين گردنه بقاياي يك برج نگهباني و همچنين آثاري از راه آبهاي سنگ و ساروجي و سامانة آبرساني قابل مشاهده است. اين سامانة آبرساني در مسير گردنه امتداد يافته به «دشت ملك آباد» ميرسد. دهخدا واژه گدار را به معناي: گودي ته دره- گذار و عبور و معبر و گذرگاه معنا كرده است.[2] قابل ذكر است اطلاق واژه «گدار» به گذرگاههاي ديگري در شهرستان داراب مسبوق به سابقه است. علاوه بر «گُدار فُرگ» مكان ديگري به نام «گدار گاوي»[3] در حاشيه «رود شاهيجان»[4] در غرب داراب و در بخش «فسارود» نيز شهرت دارد.
كهنترين گزارشي كه در آن به نام «گُدار فُرگ» اشاره شده كتاب «تاريخ آل مظفر» اثر «محمود كُتبی» است. اين كتاب چنانكه از نامش پيداست در تاريخ سلاطين آل مظفر در ربع اول قرن نهم هجري نوشته شده است. حكمرانان آلمظفر در سدة هشت هجري بر بخشهاي وسيعي از ايران حكومت كردند. تاريخ اين سلسله مملو از گزارشهايي مرتبط با اختلافات افرادي از اين خاندان با يكديگر و جنگ و درگيريهاي داخلي است. تداوم اين اختلافات سبب ضعف روز افزون اين حکومت و سرانجام تسلط امير تيمور گورگان بر قلمرو اين سلسله شد. به استناد متون تاريخي و سكههاي بر جاي مانده مشخص ميشود حكمران تيموري در سال 789 هجري بر فارس مسلط شده است.
امير تيمور گوركاني در اين سالها سكههايي در ضرابخانههاي دارابجرد شبانكاره و فرگ ضرب كرده است. بر اين سكهها علاوه بر نام تيمور نام سلطان دست نشاندة او «سيورغتمش» با لقب «سلطان العادل» نیز آمده است. سيورغتمش سلطان جُغتايي بود كه امير تيمور مشروعيت ظاهري حكومت خود را از او دريافت ميكرد.
تسلط تيمور بر فارس دوام چنداني نداشت. او با شنيدن خبر لشكركشي «توغتمش خان» پادشاه دشت قبچاق به حدود سمرقند و بخارا مجبور شد قلمرو متصرفي را بين شاهزادگان سلسله آل مظفر به عنوان حكمرانان دست نشانده تقسيم و خود به جانب ماوراءالنهر باز گردد. امير تيمور قبل از ترك فارس حكومت يزد و فارس را به «شاه نصرت الدين يحيي» داماد شاه شجاع واگذار كرد. اما تسلط شاه يحيي بر فارس بسيار كوتاه مدت بود. او تاب مقاومت در برابر برادر كوچكترش شاه منصور را نياورد و شيراز را ترك كرد. پس از اين رخداد شاه منصور بر شيراز مسلط شد.[5] تيمور در تقسيم قلمرو مفتوحه بين شاهزادگاه مظفري حكومت سيرجان و گرمسيرات فارس كه فرگ نيز جزئي از آن بود را به شاهزادة ديگري از اين خاندان به نام «سلطان احمد» واگذار كرد.[6] غيبت تيمور و شرايط بحراني سبب اتحاد شاهزادگان متعدد خاندان آل مظفر نشد. به نظر ميرسد در فاصلة سال 789 هجري (سفر تيمور به ماورالنهر) تا لشكركشي مجدد او به ايران معروف به «يورش پنجساله» كه در سال 794 هجري آغاز شد نواحي مختلف فارس و از جمله دارابجرد و فرگ توسط شاه منصور فتح و از تسلط «سلطان احمد» حكمران منصوب شده امير تيمور خارج شده بود. كُتبي در كتاب تاريخ آل مظفر گزارشي از اتحاد شاهزادگان آلمظفر بر عليه شاه منصور و لشكركشي به سمت گرمسيرات فارس [منظور فرگ] دارد. در اين كتاب آمده است:
«شاه يحيي محرك سلطان زينالعابدين شد كه با سلطان احمد [حاكم كرمان] اتفاق ميبايد كرد كه به انتقام شاه منصور روند. در ماه صفر سنة ثلاث و تسعين و سبع مائه [793 هجري] در سيرجان ملاقات شود و رسل را بازگردانيد و خود به تهيه اسباب لشكر مشغول شد و در ماه صفر متوجه سيرجان شد و سلطان زينالعابدين با لشكر عراق برسيدند و در سيرجان مجتمع شدند.»[7]
در اين زمان سلطان ابواسحاق نوة شاه شجاع و حاكم سيرجان نيز در سيرجان بود و به اين اتحاديه پيوست.[8] لشكر امراي متحد از طريق گرمسيرات متوجه فارس قلمرو اصلي شاه منصور شدند. در طارم لشكريان طايفة اوغان نيز به اين نيروها پيوست. شاه منصور با اطلاع يافتن از اين لشکركشي براي مقابله با اين اتحاديه متوجه نواحی جنوب شرقي فارس شد.[9]
به استناد نوشته كُتبي آگاه ميشويم كه شاه منصور موفق ميشود در «گُذار فُرگ» با لشكري انبوه راه را بر لشكر كرمان بسته و مانع پيشروي آنان به ساير نواحي فارس شود.[10]
«شاه منصور با لشکری انبوه بیامد و گذار فرک بر لشکر کرمان بگرفت.»
اين اقدام شاه منصور سبب شكست لشكريان شده و سلطان احمد و يارانش مجبور ميشوند از راه «خشناباد» به سمت نيريز عقبنشيني كنند. بنابراين آنچه مسلم است مقاومت شاه منصور در گذرگاه مهم «گذار فرگ» سبب شکست اتحاديه مخالفانش و عقبنشيني آنان ميشود. چنان كه ذكر شد اين رخداد تاريخي در سال 793 هجري اتفاق افتاده است. قابل ذكر است به استناد اين متن تاريخي [کتاب تاریخ آلمظفر] نوشته شده در اوايل سدة 9 هجري از رواج نام گذار فرگ در اواخر قرن هشتم (سال 793 هجري) آگاه ميشويم. بدون شك واژه گذار ميتواند در تلفظ محلي به گدار تبديل شود. از طرفي هر دو واژة گذار و گدار به معناي گذرگاه و معبر كاربرد دارند. در پايان بايد اشاره كرد سكههاي شاه منصور ضرب فرگ بايد در اين سال يعني سال 793 هجري ضرب شده باشد. شاه منصور سرانجام در سال 795 هجري در جنگ با تيمور به قتل رسيد.
[1]. ولفرام كلايس در مقالهای كه در سال 1991 م/ 1370 خ منتشر كرده بناي معروف به «قصر كيومرث» را كاروانسرايي از دورة صفويه معرفی کرده است. بنگريد به:
Kleiss, Wolfram. Schloss Aliabad bei Furk in Fars, in: [Archaeologische Mitteilungen aus Iran], Band 24, 1991. Pp.261-268.
[2]. دهخدا [ذيل واژه].
[3]. بنگريد به : صادقيان، ابوالحسن، جغرافياي تاريخي داراب، 1398 ص 174.
[4]. همان، ص 22.
[5]. حسيني فسايي، مؤلف فارسنامه ناصري شعر معروف حافظ با مطلع:
بيا كه رايت منصور پادشاه رسيد نويد فتح و بشارت به مهر و ماه رسيد
را مربوط به بازپسگيري شيراز توسط شاه منصور ميداند. بنگريد به: حسيني فسايي، فارسنامه ناصري، جلد اول، 1382 صص 320 و 321.
[6]. عبدالرزاق سمرقندي، مطلع سعدين و مجمع بحرين، جلد اول، دفتر دوم، 1383، ص 598.
[7]. كتبي، تاريخ آل مظفر، ص 130.
[8]. باستاني پاريزي، شاه منصور، 1377، ص 192.
[9]. باستاني پاريزي، همان، ص 193.
[10]. كتبي، همان، ص 131.